فقط آنهایی به عشق می رسند که به دنبال آن نیستند.
تمامِ اورتور اگمونت اثری از بتهوون در این جمله خلاصه میشه ، همانطور که می دانید گاهی اوقات نرسیدن به عشق و تصوری زیبا از آن بهتر از واقعیت دروغین می تواند باشد .
اورتور اگمونت را می شنوید با اجرای کارایان ارکستر فلارمونیک برلین 1975
پس از گذشت 214 سال از این اثر هنوز شوری بی پایان برای عدالت جویی را حس می کنیم ، اگمونت گوته تماماً شوقی زیبا از نرسیدن به عشق یا عدالت خواهی را به تصویر می کشد .
اگمونت یکی از معدود آثاری است که وقتی اسمش را برای اولین بار می شنویم موسیقی آن است که بیشتر جلب توجه می کند.
حتی اگر اگمونت را جستجو کنید بیشترین مقالات یا انتقاد ها همه درباره ی موسیقی بتهوون می باشد.
دلیلِ این اتفاق یا عدمِ مشهور بودن نمایشنامه ی اگمونت گوته می تواند دلایل زیر باشد :
توجه بیشتر گوته به عشق اگمونت نسبت به کلارا تا جنگجویی او برای آزاد سازی هلند.
بازآفرینی تماماً جدید که قطعاً هنگام اجرای آن مورد انتقاد قرار گرفت .
عدمِ درک اشراف زادگان یا مخاطبان آن دوره از هدفِ پنهان گوته همان ( نرسیدن زیباتر از رسیدن می باشد)
اسپانیا و نقشِ آن در زندگی اگمونت در نمایشنامه کم رنگ می باشد .
در هر صورت اگر امروز اگمونت گوته را بخوانیم همانندِ سایر آثار او برایمان مهم و ماندگار خواهد بود .
موسیقی بتهوون بر این نمایشنامه فقط به اورتور خلاصه نمی شود ، در گذشته یکی از آثار مهم مجموعه ی اگمونت بتهوون را برایتان پست کردیم که فضایی بسیار تیره دارد .
بتهوون در اولین اجرای این نمایشنامه نتوانست اجرایی نهایی از موسیقی خود را به گوته نشان دهد ، قطعاً می دانید که بتهوون بسیار برای نوشتن موسیقی حساس بود و همیشه اثری را می نوشت که تماماً دلخواهش باشد همچنین شکی برای اصلاح آن برایش صورت نگیرد.
اگر قرار باشد خلاصه محور برایتان این اثر را شرح دهم اینگونه خواهد بود :
مردی با نامِ اگمونت که تماماً گرفتارِ عشق خود به مردم و کلارا معشوقش می باشد ، متاسفانه هیچ کدام آنطور که انتظار دارد انجام نمی پذیرد و با ترسی پنهان سعی در رهایی اندیشه ی خود دارد .
در اکت سوم سکانس دوم خانه ی کلارا گفتگویی بین کلارا و اگمونت صورت می گیرد که پاسخ نهایی آن این جمله خواهد بود :
( فقط آنهایی به عشق می رسند که به دنبال آن نیستند)
در این متن ما خستگی تمام اگمونت را برای عدالت جویی یا آزادی خواه بودن حس می کنیم گاهی اوقات بی احساس بودن خود دستاوردی بزرگ است اما نمی توانیم انسانیت خود را برای همیشه فراموش کنیم .
نتیجه ی رنج نهایی اگمونت در همین موضوع خلاصه می شود : انسان نمی تواند به گذشته ی خود و کارهای نیکی که انجام داده بی تفاوت باشد ، شاید برای انسان هایی که از ابتدا ظالم زیسته اند این فراموشی آسان باشد اما اگمونت عشق خود به کلارا و سرزمینش هلند را نمی تواند فراموش کند.
بتهوون این موضوع را به خوبی فهمیده بود و حاصل آن طبیعتاً باید همچین شاهکاری باشد.