بسیار دشوار است درک انسانی که غم خود را بدون قطره ای اشک در چشمان معصوم خود پنهان می کند .
همیشه قرار نیست شاد بودن انسان دلیلی بر محبوبیتش باشد ، سکوت و اینک خاموشی می تواند مارا از انسان هایی که آزارمان می دهند دور نگه دارد اما هیچ توقعی نیست از لحظه ای که هرچه سعی می کنیم آنچه را که دوست داریم به دست آوریم بسیار زود از دست می رود و فرصتی برای رهایی دوباره نیست .
در این میان دنیای هنر بی نهایت فرصت است برای اندیشیدن و بدست آوردن آن چیز هایی که از دست رفته شاید با گذر زمان بتوانیم با پوچی تمام و تکیه به ابزار های امروزی خودمان را سرگرم کنیم اما هیچ وقت این موسیقی از هندل و نقاشی فرمیر با گذر زمان درک نخواهند شد .
عدم وابستگی به زمان خود به تنهایی معنای جاویدان بودن است ، آن انسانی که زیباترین چشم ها را در غمگینی خود پنهان می کند دقیقاً مانند دنیای هنر در آن زمان خاص به هیچ چیزی وابسته نیست و شاید مهم ترین دلیل برای عدم درک آن چشمان زیبا می تواند همین باشد.
در میان کنسرتوی گروسو هندل ، آثار شادی نهفته است اما این اثر برای من بسیار اهمیت دارد به همان میزان نگاهی که از سمت شانه های معصوم زنی با گوشواره ی مروارید صورت می گیرد ، از سال ۱۶۶۵ تا امروز یوهانس فرمیر نقاش این اثر و فردریک هندل آهنگساز موسیقی این پست منبع الهامات بسیاری از هنرمندان جهان بوده اند .
در نهایت مدتی طولانی به این نتیجه رسیده ام که تنها هنرمندان تاثیر جدی یا اثر گذار از این بزرگان نمی گیرند بلکه چگونه زیستن و عبور از لحظه های دشوار زندگی با تکیه بر دنیای هنر برای هر انسانی می تواند رضایت بخش باشد و انسان را به مسیری هدایت کند که اگر غمگینی آن به هیچ عنوان درک نشد جهانی بی کران همدم آن باشد .
دوران طلایی هلند از دوره ی آغازین تا پادشاهی پیوندی ابدی است برای روح و جان انسان به ویژه در جهان فعلی که تنها ترس از جسم و همچنین ترس از فهم حقیقت است که اهمیت دارد.
نظرات ارزشمندتان را برایمان در بخش دیدگاه بنویسید .