یوهان سباستین باخ انجیل به روایت متی : کاهنان اعظم به دنبالِ نابودی عیسی هستند

باخ مرا به کجا می بری ؟ من حتی وجودم را حس نمی کنم و بارها وجودم را در این هستی انکار می کنم !

پطرس زمانی که به مسیح گفت : اگر همه شما را تنها بگذارند من از کنار شما دور نخواهم شد و عیسی به او گفت : پطرس ، باور کن که همین امشب پیش از آنکه خروس بخواند تو سه بار مرا انکار خواهی کرد !

همراه پطرس می شوم همراه تمام انسان هایی که ترس را به جای حقیقت انتخاب کرده اند و منتظر می مانم منتظر ظهور موسیقی باخ در وجودم تا مسیر توبه و بازگشت را نشانم دهد ، خداوندا چرا حقیقت ترسناک است ؟

اگر ترسناک نبود پس چرا پطرس از گفتن حقیقت در هراس بود و با وجود دیدن معجزه های مسیح تسلیم تنِ نا توانِ خود شد .

باخ تو تنها نجات بخش هستی ، تنها تو مرا با حقیقت روبرو می کنی ، 339 سال گذشت از ظهورت در این هستی و 297 سال از زمان نوشتن این اثر ، کدام یک از ما انسان ها تماماً انجیل به روایت متی یا یوحنا را از تو شنیده ایم ؟

عمرِ کوتاه ما توانِ اطاعت از مسیری که برای بازگشت در اختیارِ قدم های ترسانمان می گذاری کافی نیست شاید همانند پطرس سرگشته ایم از چه ؟

از تضاد های بی کران مهر تو در مقابل جهل زیستن .

بیشتر ما انسان های امروز همانندِ پطرس هستیم ، زمانی که همه چیز مطابق با شرایطی که انتظار داریم باشد سراسر از مهر یا محبت می شویم غافل از اینکه بیان کردن احساس یکی از دشوار ترین اتفاقاست و دقیقاً آنجا که سخن گفتن باز می ماند موسیقی آغاز می شود اشاره به همین موضوع دارد .

لذت در لحظه و زیستن در سعادت ابدی خلاصه ی احساسم به موسیقی باخ است.

زمانی که موسیقی باخ را می شنونم از لذتی بی پایان بهره مند می شوم در همان زمان متوجه می شوم که پیش به سوی سعادت ابدی در حرکت هستم.

حال اینکه سعادت ابدی به چه معنا است و … در فرصتی دیگر خدمت شما عزیزان خواهم نوشت اما اگر اشاره ای کوتاه داشته باشم : سعادت ابدی می تواند شوق به زیستن در هستی باشد یا عبور از رنج های بشر با فهمِ رنج مسیح در موسیقی باخ.

339 سال گذشته و هنوز تعداد اندکی از انسان ها به وجودت ایمان آورده اند بله باید باور داشت که موسیقی باخ را باید پرستید.