.
🔸موسیقی باخ همان حسی است که روح و جانِ انسان مدت ها بعد از شنیدنِ آن با تَن و روحِ گذشته ی خود بیگانه خواهد بود .
به یاد دارم اولین بار که موسیقی باخ را شنیدم احساسی بسیار عجیب در من پدیدار شد ، انسان ناخواسته شبیه به مطالعات و افکارش می شود .
در سن ۱۶ سالگی وقتی اسم باخ را بین نزدیکان و دوستانم می آوردم بسیار با این آهنگساز و دنیای کلاسیک بیگانه بودند به طوری که از مطرح کردن آن شاید شرمسار می شدم !
🔸این مشکل به ظاهر از آنان بود که نسبت به هنر و دنیای کلاسیک بیگانه بودند اما بیایید کمی صادق باشیم .
کدام یک از نزدیکان ما حاضر است حالِ درون مارا بپرسد تا ظاهرمان ؟ مشخص است که خودمان به سختی از درونِ خود خبر داریم و گاهی اوقات برایمان مشکل است که روزی را بدون سرزنش خودمان به پایان نرسانده باشیم .
اما جای خوشنودی دارد که تمامی این آثار و بخصوص موسیقی باخ ، باعث می شود همه چیز را طوری که انسانیتِ درونِ هر فرد می خواهد ببیند ، نه توصیه ی چند دوستِ به ظاهر گرامی!
🔸باخ آهنگسازی هست که عمومِ مردم با او شروع به شنیدن موسیقی کلاسیک کردند و به ظاهر آثارِ زیبای باخ را کاملاً شنیده و بر نت یا اجرای آن مسلط هستند .
اما باید گفت که شنیدن زیاد یا نواختن زیادِ آثار او دلیل بر فهم یا لذتِ نهایی آثار او نیست .
پس چه چیزی می تواند ما را به حقیقتِ باخ نزدیک کند ؟
آن ، چیزی نیست جز ( میزانِ ایمان هر فرد به درونش )
پاسخ این سوال به ظاهر کوتاه بود اما باید در نظر داشت که کدام یک از ما واقعاً خودمان هستیم یا خودمان را می شناسیم ، حتی می توان گفت کدام یک از ما توسطِ نظراتِ دیگران احاطه نشدیم ؟
🔸باخ برای مخاطبان عام نورِ شوقِ ایمان به خدا را آشکار می سازد اما در حقیقت او با شکلی گلایه مند و بیشتر اوقات هولناک سعی در نزدیک کردن انسان به درونِ خودش را دارد .
لازم نیست برای این متن توضیحی خدمتتون بنویسم همان mass in b minor باخ ، پاسخی ابدی برای نوشته های من خواهد بود.
ارادت مند شما مهران محمدی .