.
فانتزی سوم موتسارت را می شنوید ، نسخه اصلی آن هیچ وقت پیدا نشد و میزان های نهایی آن گم شد اما با این حال احساسی به بلندای مقام رنج را به تصویر می کشد.
انسان در بسیاری از لحظات آرزومند پیدایش رنجی نوین است برای رهایی از رنج گذشته ، این موسیقی از موتسارت درست در زمانی نوشته شد که هیچ یک از اهداف و نیازهای عاطفی او به ویژه از سمت پدرش تامین نمی شد بلکه تماماً مورد انتقاد قرار می گرفت
درست سالی که موتسارت قرار بود مستقل و بدون تکیه بر اشرافیت پدرش زندگی کند ، طبیعتاً موضوعات مالی و تهیه نیاز های عمومی یک آهنگساز در سطح موتسارت آسان نبود اما چاره ای برایش وجود نداشت این موتسارت بود که باید با انواعی از آموزش ها و نوشتن اپرا و موسیقی های مختلف به شیوه ای به پدرش ثابت می کرد که واژه ی هنر و استعداد او والاتر از هر منافع مادی می تواند باشد .
موتسارت این اثر را در سال ۱۷۸۲ نوشت در آن سال حدود پنجاه اثر با تمامی موومان هایش را به نتیجه رساند با این وجود مهم ترین اتفاق در آن سال ازدواج موتسارت بود .
ذهن موتسارت درگیر دو چیز می توانست باشد آهنگسازی اپرای جدیدش و عاشقانه هایش با کنستانزه اما پاسخ به نامه های پدرش چندین برابر این دو اتفاق به او آسیب رساند ، موتسارت در نامه ای به پدرش نوشت :
تصمیم گرفته ام ابتدا مطمئن شوم که مقداری پول دارم خوشبختانه زنده ماندن در اینجا با نعمت های الهی چندان سخت نیست ( اشاره به استعدادش کرد ) و سپس ازدواج کردم.
در این سال موتسارت فوگ همراه با کوارتت زهی و سرناد های مختلفی نوشت همراه با سه پیانو کنسرتوی دیگر.
باید از پُر کار بودن موتسارت در آهنگسازی آموخت ، اصلاً نمی توان در نظر گرفت چگونه می شود قبل از نوشتن این اثر او فضایی شاد خلق کرد در ادامه اینچنین اندوهگین بودن مانند این اثر و بدین صورت طلب اندوه داشتن به کجا خواهد رفت یا انسان باید به چه درجه ای از عواطف آسمانی برسد که پناهگاهش دردی دیگر باشد !
دردی با نام Fantasia In D Minor