سمفونی اول مالر موومان Sturmisch bewegt بخش پایانی – 8. Symphony No.1 in D – 4. Sturmisch bewegt

از شما عزیزان خواستاریم تا آثار را در وب سایت دریافت کنید . آثار به صورت قانونی از سایت هایی همانندِ presto music خریداری میشه و هزینه دلاری برایمان در بر دارد در نتیجه تنها مسیر حمایت شما برای این رسانه دریافت آثار از وب سایت خواهد بود.

صحبت های چارلز بوکوفسکی در رابطه با گوستاو مالر آهنگساز سرشناسِ اتریشی تبار .

تنها کسانی‌که بین آدم‌ها پیدا کردم، زنده‌هایی بودند که دیگر مُرده بودند. آدم‌های توی کتاب‌ها و موسیقی کلاسیک. البته برای مدتی کمک کرد. کلی کتاب محشر و معرکه برای خواندن بود، ولی کم کم تمام شد. موسیقی کلاسیک پناهگاهم بود. خیلی از موسیقی ها را از رادیو شنیدم و هنوز هم می‌شنوم. حتی همین الان هم برایم شگفت انگیز است که یک موسیقی معرکه بشنوم که برایم جدید باشد و تا حالا نشنیده باشمش. البته کم پیش می‌آید. همین الان که دارم می‌نویسم، رادیو یک موسیقی گذاشته که تا حالا نشنیده‌ام. دارم هر نُتِ این موسیقی را جرعه جرعه می‌نوشم. مثل مردی قحطی‌زده که به جویباری از «خون و معنا» رسیده باشد. این حجم از موسیقیِ فاخر همیشه مرا مبهوت خودش کرده است. قرن به قرنش حیرت‌آور است. روزگاری روی این زمین آدم‌های بزرگی زندگی کرده و این موسیقی ها را ساخته‌اند. از پسِ توضیحش برنمی‌آیم، اما به نظرم خوش‌شانس بوده‌ام که توی زندگی‌ام همچین موسیقی‌هایی شنیده‌ام، حسشان کرده‌ام، ازشان غنی شده‌ام و تحسینشان کرده‌ام. هیچ وقت نشده که بنویسم و رادیو خاموش باشد. روال کارم همیشه این بوده است که بنویسم و صدای موسیقی کلاسیک از رادیو پخش شود. شاید روزی کسی پیدا شود و برایم توضیح بدهد که چگونه این همه چیزهای شگفت آور توی موسیقی کلاسیک وجود دارد. شک دارم کسی بتواند توضیحش بدهد، احتمالا برای همیشه در شگفتی این سئوال باقی بمانم. چرا، چرا، چرا دیگر کتابها مثل این موسیقی ها آنچنان شور و حالی ندارند؟

حالا حالم بهتر است. با کامپیوتر مکینتاش، رفیق شفیقم، توی طبقه دومیم. صدای «مالر» از رادیو می‌آید که به نرمی توی هوا شناور است و با نُت‌های موسیقی، ریسک های بزرگی می‌کند. چیزی‌که ممکن است یکی به آن احتیاج داشته باشد. فرصت هایی که آن‌ها را با صدای اوج گرفته‌ی کِشدارش، دارد برایم می فرستد. متشکرت هستم مالر. چندتا از این فرصت‌ها را از تو قرض گرفته‌ام که دیگر نمی‌توانم پَسِشان بدهم… همینطور ادامه بده مالر. این تو بودی که امشب را باشکوه کردی. همینطور ادامه بده.

بخشی از یادداشت‌های شبانه قبل از مرگ بوکفسکی. بین سالهای ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۲
کتاب ناخدا برای ناهار رفته و کشتی دست ملوان ها افتاده. ترجمه گنجشک قرمز