Adagio from the Oboe Concerto in C Minor (A.Marcello) با رهبری پیلارد

من مانند شمعی گریان و سوزان به سرنوشتم می اندیشم و لحظه ای را آرزو می کنم که روشنایی زیستنم مِهری بر دیدگان انسان بیافریند تا آنجا خواهم سوخت که قطره ی پایانی اشک هایم تبدیل به موسیقی باخ شود ، درد پنهان من این است : کیست که بتواند آتش درونش را با شعله های سوزان زیستن خاموش کند ؟

این موسیقی اثری از آلساندرو مارچلو است و باخ آن را مجدداً تنظیم کرد ، تاریخ دقیق رونویسی باخ هنوز مشخص نیست اما با توجه به دخالت های پسر عموی باخ (یوهان برنهارد) حدوداً بین سال های 1714 – 1716 این اثر توسط باخ بر روی هارپسیکورد بررسی و در نهایت تنظیم شد .

سمفونی شماره هشتم گوستاو مالر با رهبری لئونارد برنستاین

گوستاو مالر در سال 1906، در حالی که در جشنواره موتسارت در سالزبورگ شرکت می کرد با ریچارد اسپچت مورخ موسیقی دیدار کرد.

در آن زمان مالر مشغول آهنگسازی سمفونی هشتم خود بود و به طور مفصل در مورد آن با اسپچت صحبت کرد ، چند سال پس از مرگ مالر ، اسپچت گزارشی از نظرات مالر در مورد سمفونی هشتم را منتشر کرد:

فکر کنید، در سه هفته گذشته طرح های یک سمفونی کاملاً جدید را تکمیل کرده ام ، چیزی که در مقایسه با آن ، بقیه آثارم مقدمه ای بیش نیستند.
من هرگز چنین چیزی تا کنون ننوشته ام ، این چیزی است که هم از نظر محتوا و هم از نظر سبک با تمام کارهای دیگر من متفاوت است و مطمئناً بزرگترین کاری است که من انجام داده ام.

همچنین فکر نمی کنم که تا به حال تحت چنین احساسی کار کرده باشم ، مانند رعد و برق بود – من تمام قطعه را بلافاصله جلوی چشمانم دیدم و فقط لازم بود آن را یادداشت کنم ، انگار که به من دیکته شده بود.

سمفونی هشتم از این جهت قابل توجه است که دو شعر به دو زبان مختلف را با هم متحد می کند ، اولی سرود لاتین و دومی صحنه پایانی قسمت دوم فاوست گوته ، آیا این شما را شگفت زده نمی کند؟

سمفونی شماره 8 مالر در کنار هم قرار گرفتن بسیار نامتعارف از متون و منابع اجرایی شگفت‌انگیز ، به‌عنوان بزرگ‌ترین و عجیب‌ترین اثری است که او تا کنون نوشته اما سمفونی هشتم نشان دهنده تغییر ناگهانی در سبک مالر بود به طوری که در سه سمفونی قبل از هشتم ، مالر شروع به نوشتن انتزاعی‌ می‌کند ، فرم‌های او تا حدودی منظم‌تر می‌شوند بافت‌ها نازک‌تر ، متناقض‌تر می‌شوند و رشد انگیزشی شدید مالر جایگزین ژست‌های رمانتیک برون‌گرا می‌شود.

آه خدا جان چه قدر شیرین و روح نواز است نوشتن درباره ی موسیقی مالر باید اضافه کنم علاوه بر این ، مالر استفاده از صدا و گروه کر را برای تأکید بر معانی فلسفی متوقف کرده بود پس استفاده برجسته از مدیوم های آوازی در سمفونی هشتم ، درجه غیرمعمول همخوانی هارمونیک و بافت های سازهای شکوهمند آن همگی نشان دهنده بازگشتی دراماتیک (هر چند موقتی) به سبک اولیه اوست همان سمفونی دوم .

مالر موسیقی غول‌پیکر سمفونی هشتم را در حدود ده هفته نوشت و به گفته همسرش آلما ، «انگار در تب بود».

اگر دقت کرده باشید همان تب مالر در روح والای هر مخاطب شکل می گیرد و بی قرار شدن به نوعی قراری ابدی خواهد بود .

رهبر : لئونارد برنستاین ، اجرای سال ۱۹۷۵ و ارکستر فیلارمونیک وین

سمفونی شماره ششم بتهوون موومان اول اثری سرشار از زیبایی

باعث افتخارمان است که پس از شنیدن اثر نظرات ارزشمندتان را در بخش دیدگاه وب سایت بنویسید

Serenade in G, K. 525 ‘Eine kleine Nachtmusik’: 2. Romance (Andante) – اثری روح نواز از ولفگانگ آمادئوس موتسارت

پس از شنیدن اثر حتماََ نظرات ارزشمندتان را در بخش دیدگاه وب سایت بنویسید.

آثار شاد به غمگین باخ از نگاه رسانه طرفداران موسیقی کلاسیک – قسمت اول

طبیعتاََ نمی شود آثار باخ را محدود کرد ، هر یک از آثار باخ حاصل جهانی است که هیچوقت تمام نمی شود بلکه هر روز به شکوه آن افزوده می شود

باخ پیچیدگی ها را برای مخاطب عام ساده کرد اما انسانی که از موسیقی او سیراب نمی شود چه باید کند ؟ گریستن و پذیرش تنهایی ساده ترین بهایی است که می توان برای لحظه ای سیراب شدن انجام داد ، از لحظه ای که مسیح توسط یهودا اسخریوطی فروخته می شود تا رستاخیز نهایی باخ همراه شماست.

چگونه وارد جهان موسیقی باخ شدید ؟

سونات ویولن تحریر شیطان اثری ماورایی از جوزپه تارتینی

خوب نگاه کنید ، بهتر از آن خوب بیاندیشید زیرا هیچکس نمی تواند تضمین کند زندگی کجا لانه دارد و ماهیت آن چیست تنها می دانیم اسمش زندگیست .

به این نتیجه رسیده ام اگر موسیقی و ادبیات را از من بگیرند به میزان آشفتگی زندگی ، بهم می ریزم تا آنجا که نمی دانم چه چیزی را دوست داشته باشم حتی دشوار تر از آن دلیل بی تفاوتی ام را نمی توانم بیابم به عبارتی دیگر از زیستن خود متنفر خواهم شد زیرا نمی دانم به چی باید احترام بگذارم.

اکنون در اوج جوانی ام می دانم موسیقی تارتینی و جهان داستایفسکی چه ارزشی دارند پس می توانم به آن ها احترام بگذارم این موضوع بسیار من را آرام می کند اما وقتی به اجبار لحظاتی خارج از جهان باشکوه هنر زندگی می کنم حتی برایم دشوار است انسان باشم از آن شرم دارم زیرا دیگر ممکن نیست توسط فکر زاده شویم!

در نتیجه انسان شیطانی آفرید مانند پلیدی خودش تا دلیلی داشته باشد برای زیستن در این جهنم ، باور ندارید ؟ پس چرا سعی داریم آن را از بین ببریم اما نمی توانیم ؟
مشخص است از بین بردن آن نیازمند پاکی ماست ، کدام یک از ما انسان ها قبل از دروغ گفتن به خودمان دروغ نگفته ایم ؟

واقعاً برای محتوای این پُست چه نوشته ای می توان نوشت که جاویدان بودن برادران کارامازوف داستایفسکی و موسیقی تارتینی را آنطور که باید باشد شرح دهد نه آنگونه که انتظار می رود زیرا جهان بیش از هر چیز نیازمند انسانی است که از فکر زاده شود نه زاده شدن فکر توسط انسان!

کوارتت ویولن ، گیتار ، ویولا و سلو شماره 11 نیکولو پاگانینی

باعث افتخارمان است که نظرات ارزشمندتان را پس از شنیدن اثر در بخش دیدگاه وب سایت بنویسید

اثری بسیار غم انگیز از موتسارت – Fantasia for Piano in D Minor ( حتماََ بشنوید )

.
فانتزی سوم موتسارت را می شنوید ، نسخه اصلی آن هیچ وقت پیدا نشد و میزان های نهایی آن گم شد اما با این حال احساسی به بلندای مقام رنج را به تصویر می کشد.

انسان در بسیاری از لحظات آرزومند پیدایش رنجی نوین است برای رهایی از رنج گذشته ، این موسیقی از موتسارت درست در زمانی نوشته شد که هیچ یک از اهداف و نیازهای عاطفی او به ویژه از سمت پدرش تامین نمی شد بلکه تماماً مورد انتقاد قرار می گرفت

درست سالی که موتسارت قرار بود مستقل و بدون تکیه بر اشرافیت پدرش زندگی کند ، طبیعتاً موضوعات مالی و تهیه نیاز های عمومی یک آهنگساز در سطح موتسارت آسان نبود اما چاره ای برایش وجود نداشت این موتسارت بود که باید با انواعی از آموزش ها و نوشتن اپرا و موسیقی های مختلف به شیوه ای به پدرش ثابت می کرد که واژه ی هنر و استعداد او والاتر از هر منافع مادی می تواند باشد .

موتسارت این اثر را در سال ۱۷۸۲ نوشت در آن سال حدود پنجاه اثر با تمامی موومان هایش را به نتیجه رساند با این وجود مهم ترین اتفاق در آن سال ازدواج موتسارت بود .

ذهن موتسارت درگیر دو چیز می توانست باشد آهنگسازی اپرای جدیدش و عاشقانه هایش با کنستانزه اما پاسخ به نامه های پدرش چندین برابر این دو اتفاق به او آسیب رساند ، موتسارت در نامه ای به پدرش نوشت :
تصمیم گرفته ام ابتدا مطمئن شوم که مقداری پول دارم خوشبختانه زنده ماندن در اینجا با نعمت های الهی چندان سخت نیست ( اشاره به استعدادش کرد ) و سپس ازدواج کردم.

در این سال موتسارت فوگ همراه با کوارتت زهی و سرناد های مختلفی نوشت همراه با سه پیانو کنسرتوی دیگر.

باید از پُر کار بودن موتسارت در آهنگسازی آموخت ، اصلاً نمی توان در نظر گرفت چگونه می شود قبل از نوشتن این اثر او فضایی شاد خلق کرد در ادامه اینچنین اندوهگین بودن مانند این اثر و بدین صورت طلب اندوه داشتن به کجا خواهد رفت یا انسان باید به چه درجه ای از عواطف آسمانی برسد که پناهگاهش دردی دیگر باشد !
دردی با نام Fantasia In D Minor