سونات شماره 1 توماسو آلبینونی – Tomaso Albinoni – Sonata No.1 in La min Adagio

اثری کم تر شناخته شده از توماسو آلبینونی ، آهنگساز محبوب دوره باروک که اکثرا طرفداران موسیقی کلاسیک آلبینونی را با آداجیو می شناسند . آداجیو اثر بسیار فاخریست اما این دلیل نمی شود که ما فقط آلبینونی را با آداجیو بشناسیم ، این آهنگساز تلاش های بسیاری کرده که پست امشب درباره سونات شماره 1 است ، سونات شماره 1 برای فلوت که آقای فرارینی با زیبایی تمام این اثر را اجرا کرده است، توضیحی درباره این اثر نیست و حتی معلوم نیست که در چه تاریخی نوشته شده زیرا بسیاری از آثار آلبینونی متاسفانه گم شدند و ما فقط دسترسی به آثار محدود این آهنگساز داریم ( 99 سونات، 59 کنسرتو )

آلبینونی را با آهنگسازانی از جمله ویوالدی ، کورلی در دوره خودش مقایسه می کردند . پس از پژوهشی که انجام دادیم متوجه شدیم آلبینونی اولین آهنگساز ایتالیایی بود که با ساز ابوا تک نوازی میکرد . این در صورتی است که ویوالدی این کار را انجام نداده بود و در قالب کنسرتو از ساز ابوا استفاده میکرد .

موسیقی آلبینونی توجه زیادی را از یوهان سباستین باخ به خود جلب کرد، که حداقل دو فوگ در موضوعات آلبینونی نوشت (فوگ در a major با موضوعی از توماسو آلبینونی، BWV 950، و فوگ در b minor با موضوعی از توماسو آلبینونی، BWV 951) و اغلب برای تمرین های هارمونیکی خود برای bass هارمونی خود استفاده می کرد.

بخشی از آثار آلبینونی در جنگ جهانی دوم با تخریب کتابخانه ایالتی درسدن از بین رفت. در نتیجه، اطلاعات کمی از زندگی و موسیقی او پس از اواسط دهه 1720 وجود دارد.

تمامی این اطلاعات نشان می دهد که آلبینونی موسیقی را به خوبی فهمیده بود ، زیبایی بسیار خاصی در تک تک آثارش شنیده میشه ، وقتی یوهان سباستین باخ برای هارمونی اش در آهنگسازی آثار توماسو آلبینونی را بررسی میکنه باید توجه به توماسو آلبینونی را بیشتر کنیم با اینکه بسیاری از آثارش از بین رفته اما همیشه در قلب ما طرفداران موسیقی کلاسیک جای داره و تا جایی که ممکن است آثار این آهنگساز بزرگ را معرفی میکنیم

امیدوارم از شنیدن این اثر لذت برده باشید ، باعث افتخارمان است که نظرات ارزشمندتان را در بخش دیدگاه بنویسید

موسیقی کلاسیک را چطور بشنویم ؟

موسیقی کلاسیک را چطور بشنویم؟

شنیدن موسیقی کلاسیک قطعاً نیازمندِ اصولی خاص است .

در سبک و حالت های مختلف موسیقی درک و نظریه ما راجع به آن اثر در همان لحظه خلاصه میشه به علت محدود بودن سبک آثار غیر کلاسیک .

چطور اینقدر با اطمینان راجب این موضوع صحبت می کنیم به این علت که قبل از پیدایش تمام موسیقی های امروزی از جلمه پاپ ، راک و…. موسیقی کلاسیک سبب پیدایش این سبک ها و به نوعی الگوی کامل انواع موسیقی هاست.

در نتیجه شنیدن موسیقی کلاسیک نباید همانند موسیقی های دیگر باشد به علت اهمیتی که در تاریخ هنر دارد همچنین تعداد آثار زیادی که امروزه ما در اختیار داریم .

دهه 1900 میلادی دهه پر جنب و جوش کشف و اجرای بسیاری از آثار فاخر موسیقی کلاسیک بود .

بسیاری از آثار باخ ، برامس ، شوبرت و … در این دهه توسط نوازنده ها و رهبران جاودانه ای ضبط و اجرا شدند .

پس زحمات بیش از چند قرن انسان های مختلف از دوره باروک تا امروز در اختیار ما هست که بسیار ارزشمنده و بهتر هست اصولی این آثار را بشنویم .

می رسیم به تیتر اصلی این مقاله اینکه موسیقی کلاسیک را چطور بشنویم ؟

شاید از خودتان بپرسید موسیقی کلاسیک را کافیه فقط شنید مثل موسیقی های دیگر اما قطعاً اینگونه نیست .

این روش باعث میشه از موسیقی کلاسیک پس از چند روز زَده شوید و دیگر به دنبال موسیقی کلاسیک نروید .

موسیقی کلاسیک نیازمند صبر ، مطالعه ، شناخت و آرامش است .

صبر داشتن به این منظور که مدت زمان اکثر آثار ارکسترال و سمفونیک بیش از 20 دقیقه هست و باید صبور بود تا به آن حس نهایی در رابطه با اثر مورد نظر رسید .

اینکه در چند ثانیه اول اثری که می شنویم اثرِ مورد دلخواهمان نیست نباید اثر را قضاوت کنیم .

مورد دوم مطالعه هست :

هر اثری دلیلی داشته و حسی پٌشت آن بوده که آهنگساز آن اثر را خلق کرده ، در دوره کلاسیک که پس از دوره باروک هست این خود اندیشی ها در موسیقی بیشتر هست به دلیل جدایی از دربار و سفارش نگرفتن موسیقی که از بتهوون شروع شد و در دوره رمانتیک با واگنر به اوج خود رسید .

در دوره باروک که باخ ، ویوالدی ، آلبینونی و …

آهنگسازی می کردند به صورت مکتوب و مشخص نمی توان دلیل نوشتن آثارشان را بررسی و مطالعه کرد فقط تاریخ نوشتن اثر و موضوعات کلی مورد بحث هست .

چون در دوره باروک اکثر آثار آهنگسازان پس از مرگشان کشف و ضبط می شد .

پس هر اثری تاریخچه احساسی و پیدایش خود را دارد ، اگر بدانیم کنسرتو براندنبورگ باخ برای ستایش طبیعت و هستی نوشته شده قطعاً این کنسرتو را با حسی دیگر خواهیم شنید .

مورد سوم شناخت :

شناخت در موسیقی کلاسیک بیشتر به شناختِ انواع حالت های موسیقی کلاسیک ارتباط دارد.

اینکه پیانو کنسرتو با پیانو سونات چه تفاوت هایی دارد و … که قطعاً مقالات مربوط به این موضوعات برای شما عزیزان در حال آماده سازی  و آپلود می باشد .

 مورد آخر آرامش :

موسیقی کلاسیک بیشتر از همه نیازمند آرامش است چون این آرامش در هنگام شنیدن موسیقی است که به انسان فرصتی برای اندیشیدن می دهد هیچ کس را ندیده اید که در کنسرت سمفونی های بتهوون مثل آثار امروزی از جای خود بلند شود و حرکات ناموزون انجام دهد چون موسیقی کلاسیک فرصتی طلایی برای اندیشیدن انسان است .

این اندیشه تنها با آرامش و تفکر حاصل میشه زمانی که شوپن گفت : در پیانو کنسرتو شماره 2 من دوست دارم به یک جا خیره شوید و تفکر کنید در نهایت خاطرات و لحظات به یادماندنی زندگیتان را مرور کنید .

پس به این نتیجه رسیدیم که انسان برای لذت بردن از موسیقی صرفاً نباید از جای خود بلند شود و حرکاتی عجیب انجام دهد ، اگر رقص را می گویید بهترین رقص های باله و نمایشنامه ها در تاریخ موسیقی کلاسیک خلاصه میشه.

باله های چایکوفسکی ، اپراهای روسینی و واگنر از این نظر جزو بهترین ها هستند .

هنوز که هنوزه در سال 2023 میلادی کنسرت های بزرگی برای این عزیزان برگزار میشه که عموم تماشاگران نشسته در صندلی خود به اعماق آن موسیقی توجه کرده و می اندیشند .

پس به موضوع آرام بودن ، آرامش داشتن در هنگام شنیدن موسیقی کلاسیک هم پی بردیم .

موضوع آخر که در نهایت بیان میشه :

از کجا شروع کنیم به شنیدن موسیقی ! از کدام آهنگساز ؟

همه این ها به عواطف روحی بستگی داره ، باید از دوره باروک شروع کرد چون پیدایش دوره های بعدی از دوره باروک حاصل شد .

اگر شومان شیفته باخ نبود شاید آثاری به این زیبایی نمی نوشت !

اگر چایکوفسکی موزارت را دوست نداشت شاید آثاری زیبا و رویایی خلق نمی کرد .

چون دغدغه اصلی چایکوفسکی خلق زیبایی در موسیقی بود .

قطعا از دوره باروک باید شروع کرد آثار ساده باروکی را شنید نه آثار آوایی و مسیحی باروکی چون بسیار پیچیده و نیازمند مسلط بودن به زبان های ایتالیایی و آلمانی هست .

پس از شنیدن و درک ملودی های بی نظیر باروکی باید رفت به سراغ سمفونی های هایدن و آثار موزارت به علت ایجاد هارمونی جدید در آثار ارکسترالی و فاصله گرفتن از دوره باروک و پیدایش آثار جدید قطعاً تجربه ای بی نظیر خواهید داشت.

پس از شنیدن آثار هایدن و موزارت ، آثار شوبرت و بتهوون را باید شنید به علت سنگین تر بودن نسبت به آثار دیگر و مَحَک زدن شنیداری خود در دنیای موسیقی کلاسیک .

بسیار کلی این موضوع داره گفته میشه خودِ دوره کلاسیک و باروک پر از سخنان ناگفته و نیازمند بررسی های طولانی خواهد بود.

در نهایت با شنیدن آثار شوبرت و بتهوون بخصوص سمفونی ها این دو آهنگساز به راحتی می توانیم از دوره رمانتیک که بیشتر پیانو محور هست لذت ببریم.

دوره رمانتیک با حضور فرانتس لیست و شوپن به مظهر آثار پیانویی تبدیل شد .

شومان و مندلسون حتی برامس آثار را به شکل سمفونیک و کنسرتو های مختلف ، توانستند نزدیک کنند به دوره های قبل خود یعنی آثار بتهوون و باخ .

به نظر من دوره رمانتیک انتهای مظهر موسیقی بود که در این دوره آهنگسازانی همانند واگنر و گریگ ، شومان ، برامس ، شوپن و … هرگز در دوره بعدی یعنی عصر جدید ظهور نکردند و خیلی اختلاف بود بین آهنگسازان دوره رمانتیک و عصر جدید .

اما موسیقی طبیعتاً با دوره رمانتیک تمام نمیشه و آثارِ شوستاکوویچ و سیبلیوس ، راخمانینف ، پروکفیف را می توان شنید و جای بحثِ حالت فرمی و محتوایی بسیار داره .

اما از آن حالت ساده تر دوره باروک و رمانتیک بسیار فاصله گرفت که این به سلیقه و گوش شنیداری شما عزیزان مربوط هست که مورد پسندتان باشه آثارِ این دوره یا خیر .

به نظر من فراتر از فرم بودن زیاد جالب نیست و از زیبایی آثار کاسته میشه .

نتیجه گیری نهایی :

با شنیدن آثار باروک به زیبایی موسیقی پی می بریم و با آثار هایدن و موزارت به پیش زمینه ای برای شنیدن آثار بتهوون می رسیم و در نهایت برای نوازندگی پیانو و لذت نهایی این ساز به دوره رمانتیک می رسیم در کنار این حس و حال پیانویی با واگنر و روسینی آشنا میشیم که نهایت لذت را در دنیای اپرا تجربه خواهیم کرد .

با شناخت دوره عصر جدید هم ارتباطِ موسیقی با سیاست و اتفاقات جامعه را خواهیم پذیرفت با آثار شوستاکوویچ بخصوص می توانیم موسیقی های حماسی را تجربه کنیم .

در نهایت به نظر من بر می گردیم به دوره باروک و از اول آثار باخ ، ویوالدی ، آلبینونی و صد ها آهنگساز این دوره را مجدداً بررسی خواهیم کرد که به لذت ابدی در موسیقی خواهیم رسید .

نویسنده : ارادت مند شما مهران محمدی .