کجا هستند انسان هایی که از آخرین نوازش روحشان بتوانند کلمه ای را شرح دهند ؟ تنها موسیقی باخ است که تا انتهای عواطف روح آدمی می تواند نفوذ کند و این موضوع را بهتر از کلام انسان به تصویر بکشد.
زمانی که چشم هایم را می بندم و این اثر را می شنوم آرزو می کنم ای کاش چشمانم دیگر باز نشوند و من برای همیشه این اثر را در وجودم احساس کنم ، متاسفانه زمانی که انسان این موسیقی را می شنود دیگر آن انسان قبلی نخواهد شد آگاهی زیاد همراه با زیستن در جامعه ای که کسی سعی در اندیشیدن ندارد دشوار خواهد بود هر چند این را می دانم که بسیاری از ما انسان ها چه ساده و لحظه ای از این آثار عبور می کنیم بدون اینکه بدانیم باخ سادگی را پیچیده نکرد بلکه پیچیدگی را ساده کرد ، فهم این نکته ی کوتاه بسیار کمک کننده خواهد بود به هنرمندانی که امروزه فعالیت می کنند .
موسیقی باخ ، سینمای برگمان ، نوازندگی گلن گلد هر نا ممکنی را ممکن می کند.
باخ این اثر را در سال 1722 نوشت یکی از مهم ترین اجراهای آن را می شنوید با نوازندگی گلن گلد که در این اثر بسیار آرام تر از آن چیزی که انتظار می رود می نوازد دلیل آن هم توجه به سکوتِ موسیقی است .
همانطور که میدانید موسیقی در نت ها نیست بلکه در سکوت میان آنهاست این جمله از موتسارت در پایان شروع فوگ مشهور باخ کاملاً مشخص است و باید این موضوع را همیشه در نظر داشت آثار باخ به طور کلی شاید ساده به نظر برسند بخصوص زمانی که نت های آن را بررسی می کنیم اما وقتی نوازنده ای می خواهد آن را اجرا کند متوجه خواهد شد که در کمال سادگی بسیار فرمِ پیچیده ای دارد و این فرم از ساده کردن پیچیدگی ها حاصل می شود .
اگر قرار بود باخ موسیقی خود را از الهامات یا افکار پیچیده اش به ما نشان دهد طبیعتاً به ماندگاری فعلی دست پیدا نمی کرد ، چه الهامی بالاتر از زیستن در دوره ی طلایی باروک و قرار گرفتن در اوج هارمونی موسیقی ؟
باخ تمامِ پیچیدگی های ذهن خود را بسیار گوش نواز به انسان های پس از خود بهتر است برایتان بنویسم به بشر هدیه کرد تا آموزه ای بسیار مهم باشد برای نوازندگان یا علاقه مندان دنیای هنر .