Adagio from the Oboe Concerto in C Minor (A.Marcello) با رهبری پیلارد

من مانند شمعی گریان و سوزان به سرنوشتم می اندیشم و لحظه ای را آرزو می کنم که روشنایی زیستنم مِهری بر دیدگان انسان بیافریند تا آنجا خواهم سوخت که قطره ی پایانی اشک هایم تبدیل به موسیقی باخ شود ، درد پنهان من این است : کیست که بتواند آتش درونش را با شعله های سوزان زیستن خاموش کند ؟

این موسیقی اثری از آلساندرو مارچلو است و باخ آن را مجدداً تنظیم کرد ، تاریخ دقیق رونویسی باخ هنوز مشخص نیست اما با توجه به دخالت های پسر عموی باخ (یوهان برنهارد) حدوداً بین سال های 1714 – 1716 این اثر توسط باخ بر روی هارپسیکورد بررسی و در نهایت تنظیم شد .

جنونِ موسیقی باخ اثر Mass in b minor بخش اول Kyrie eleison با رهبری هلموت ریلینگ

موسیقی باخ نوعی خاص از آگاهی را به من فهماند تا آنجا که این میزان از آگاهی توانست به مقام جنون برسد و توسط خودش بیمار شود نام آن بیماری‌ چیزی نبود جز زیادی دانستن!

بسیار ساده به زبان می آوریم موسیقی باخ را شنیده ایم حتی شجاعت داشتن آگاهی را مطرح می‌ کنیم ، بگذارید خیالتان را راحت کنم تماماً دروغ می گوییم غیر از این چاره ای نداریم باید پذیرفت برای رهایی از زیادی دانستن وظیفه داریم از سعادت یا هر آنچه مربوط به آگاهی است چشم بپوشیم ، اگر غیر از این بود اکنون رسیدن به جنون همراه با موسیقی باخ یکی از والاترین لحظات زیستن می بود پس چرا اینگونه نیست ؟

توجه کنید دقیقاً درباره ی چه اثری صحبت می کنیم ، اولین بخش از مَس جاودانه ی باخ با عنوان Kyrie به معنای خداوند.

در این اثر انسان منتظر بخشش خداوند است این انتظار تا آنجا پیش می رود که انسان به گناهش اعتراف کند جالب آنجاست که در همان لحظه احساس می کند بخشیده شده است ، باور کنید هیچ انسانی نمی تواند ترس خود را از نبود بخشش انکار کند !

بارها با خودم اندیشیده ام چرا هر انسانی یا من که بیست و دو ساله هستم باید از زیادی دانستن رنج بکشد؟ شاید آزرده خاطر شده باشید از نام بردنِ سن و سالم اما قطعاً می دانید میزان اندکی آگاهی برای زیستن در هر جامعه ای کفایت می کند به ویژه هیچ اجباری برای اندیشیدن هیچ جوانی وجود ندارد حتی در بسیاری از مواقع همان اندک آگاهی می تواند برایش دردسر ساز شود پس من از کدامین میل می نویسم ؟ همان آرزوی رسیدن به مقام جنون آیا میل کمی است ؟

برای توصیف این نوشته ها هیچ توصیه ای بهتر از شنیدن Mass ‌باخ بخش اولش با عنوان kyrie پیدا نمی کنم به ویژه انتهای آن که می گوید : بخشش خداوند شامل حال ما باد !

ارکسترال سوئیت باخ AIR با رهبری کارل ریشتر

بعضی اوقات شجاعت معرفی بسیاری از آثار باخ را ندارم ، شجاعتی که فراتر از آگاهی انسان است همچنین وقتی آثار باخ را می شنونم همانند فرشتگانی که به سوی خداوند پرواز کرده بال هایم می سوزند و من همیشه حسرتی از نداشتن آگاهی را با خود همراه دارم.

همیشه ترسی از زیادی دانستن در من وجود دارد که هرگز مرا رها نمی کند ، موسیقی باخ همانطور که نیازمند روحی پُر از آرامش و انسانیت هست ، از همه مهم تر نیاز به رها شدن از هر چه می بینیم خواهد بود .

باید در بعدی دیگر از زمان زیست ، بُعدی مانند ویدیوی این پُست شاید بتهوون ، باخ و … روحشان این چنین بود اما با چهره ای انسان نما میان ما حضور داشتند .

اگر عالم و آدم بخواهند با آوایی جادویی شکوه خداوند را در جهان ابراز کنند موسیقی آن چیزی نیست جز ارکسترال سوئیت های باخ.

هر چه گشتم نیافتم باشکوه تر از جهان موسیقی باخ به راستی می توان گفت موسیقی باخ و دیگر هیچ….

چگونه وارد جهان موسیقی باخ شدید ؟

پارتیتا شماره دوم باخ با نوازندگی گلن گلد – Bach Partita No.2 in C Minor, BWV 826 I. Sinfonia

یوهان سباستین باخ این اثر را بین سال های 1726 – 1730 نوشت.

این اثر را با اجرای گلن گلد در وب سایت حتماً بشنوید.

خدا را در تمامی قلمروهایش یا در همه جا ستایش کنید اثری از یوهان سباستین باخ با رهبری کارل ریشتر

تحمل جهان بدون موسیقی باخ برایم دشوار است ، می دانم طبیعت و زیبایی های جهان دیگر قابل دیدن نیست یا رنج های انسان والاتر از آن است که بخواهد توجهی به مهِر و پاکی داشته باشد اما به عقیده ی من هر جا موسیقی باخ حضور داشته باشد جهان سرشار از مِهر و پاکی می شود ، برای رهایی از رنج های بیگانه بودن انسان با زیبایی های فراموش شده ، باخ اثری می نویسد با این عنوان : خدا را در تمامی قلمروهایش یا در همه جا ستایش کنید.

هنوز دلیلی مشخص وجود ندارد که چگونه باخ توانست با حدود 50 سال فعالیت هنری بیش از چند هزار اثر بنویسد ، به عنوان مثال این اثر که در سال 1738 حدس زده می شود نوشته شد ، در این سال باخ آثار بسیار غم انگیز و سرشار از اندوه هم نوشت اما اعتقاد باخ به خدا و نشانه های آن تا آخرین لحظات زندگی اش همراه او بود .

همانطور که درابتدای کپشن اشاره شد خداوند را در تمامی قلمروهایش ستایش کنید به منظور حضور خدا در همه جا می باشد این مجموعه شامل یازده اثر است ، این اثر قسمت پایانی آن (اثر یازدهم) می باشد.

هم اکنون اگر تمام شرایط محیطی و امکانات مختلف را برای هر هنرمندی فراهم کنند این مجموعه در جهان امروز به این شکل ماندگار نوشته نخواهد شد ، خیلی تلاش کردم با مطالعه ی تمام فلسفه ها و پرسش های مطرح شده که منبع بسیاری از هنرمندان است آهنگسازی را بیابم که ذره ای از آن نشاط باخ به هستی در وجودش باشد اما این اتفاق رخ نداد شاید پس از شنیدن این اثر آهنگسازی نگاهش به جهان کمی تغییر کند و سبب نوشتن آثاری در این فُرم شود.

متن این اثر را براتان می نویسم امیدوارم ناامیدی های روزمرگی جای خود را به این متن با شکوه بدهند.

اگر قرار باشد اتفاق بیفتد،
وقتی زمان عزیز فرا می رسد،
که من او را خواهم دید
در جلال او؟
تو کی خواهی بود،
تا بتوانیم به منجی سلام کنیم ،
تا بتوانیم منجی را ببوسیم؟
بیا خودتو معرفی کن