لبخندی که از ترس و ظلم باشد هیچ وقت باعث شادی انسان نخواهد شد .
تحمل دیدن این لبخند از رنجیدن دشوار تر خواهد بود .
آنجاست که به این نتیجه می رسیم دیدن رنجش انسان از انسانی که رنج می کشد هولناک تر خواهد بود.
حتی هنگام خندیدن تماماً انسان آسوده نخواهد بود ، بیشتر اوقات این ناملایمت ها هستند که باعثِ خنده ی انسان می شوند.
در این مواقع وجدان انسان چه می گوید ؟
می گوید (( تو باید آن شوی که هستی .))
بزرگترین خطر در کجاست ؟ در دلسوزی
چه چیز را در دیگران دوست داری ؟ امیدهایم را
چه کس را بد می دانی ؟ آن کس را که همیشه می خواهد دیگران را شرمسار سازد .
انسانی ترین کار ممکن چیست ؟ شخص را از شرمساری مبرا ساختن .
نشانِ آزادی به دست آمده چیست ؟ دیگر از خود شرمسار نبودن .
در نهایت چه چیز موجب قهرمانی است ؟
همزمان به استقبال بزرگترین رنج و بزرگترین امید خود رفتن .
( نیچه حکمت شادان انتهای کتاب سوم )
آهنگساز این اثر آلبینونی می باشد چه شگفتی خاصی در آفرینش بود که در قرن هجدهم یا دوره باروک باعث می شد همچین آثاری در تعدادِ بیشماری نوشته شود.
آلبینونی خود این اثر را در مجموعه اپوس های برتر آثار خود قرار داد همراه با آثاری دیگر که در آینده ی نزدیک خدمتِ شما عزیزان معرفی خواهد شد .
بسیاری از علاقه مندان موسیقی با آداجیوی آلبینونی آشنا هستند اما باید گفت آلبینونی آثار بسیاری دارد که هنوز به آن توجه نشده و یا کمتر مورد استقبال قرار گرفته است .