به خودتان چه قدر اطمینان دارید ؟
زمانی که در طی یک روز سپری می کنید چه مقدار برای خودِ خودتان هست ؟
نیچه عقیده داشت انسانی که یک سوم زندگی خود را برای خودش وقت نگذارد برده ای بیشتر نخواهد بود .
این موسیقی از موتسارت انسان را از برده بودن رها می کنه .
امروزه بسیاری از ما انسان ها تبدیل به موجوداتی غریب شدیم که هیچکس از فردِ دیگر شناختی نداره و تنها غرور و منفعت آدم هاست که می تونه ذره ای خودش را نشان بده!
موتسارت این اثر را در مجموعه یا آلبوم خاصی قرار نداد بلکه می خواست مخاطب خودش تعیین کند که این اثر تا کجا می تواند انسان را با خود همراه سازد .
خودم شخصاً این اثر را زمانی می شنوم که قرار است در آن روز و حتی آن لحظه تصمیمی فرارتر از اطرافیانم بگیرم و حسی عجیب به من خواهد داد .
احساس می کنم در آن لحظه ذهن و رفتار انسان های اطرافم را جلوتر حس می کنم و واکنشی در لحظه نخواهم داد.
همانطور که می دانید این آثار و بخصوص دنیای کلاسیک کمک می کنه تا ما انسان ها همانندِ دیروزمان رفتار نکنیم ، اگر قرار است با شنیدن موتسارت اتفاقی برایمان نیفتد پس چرا آن را می شنویم !
پازولینی یکی از کارگردان های محبوبم هست که موضوعات عرفانی را به خوبی فهمیده و با تکنیک های خاص خود آن را به تصویر می کشد .
قطعاََ پازولینی این موسیقی موتسارت را نقطه اشتراکی میانِ فهم خود از ایمان با هنر احساس کرده در نتیجه این اتفاقات شاید لحظه ای خلق بشه اما والاتر از هر اندیشه انسانی خواهد بود.
در نتیجه این موسیقی برای هر اندیشه ای می تواند تاثیر گذار باشد فقط و تنها به فهمِ مخاطب از این اثر ارتباطی ندارد بلکه به میزانِ ایمان انسان به خود و مقامِ همیشگی خودش است که افسانه ها را خلق می کند .
واگنر ، بتهوون ، موتسارت و …. می دانستند که سلیقه مردم به مرور عوض میشه اما زمان و زمانه بی ایمان نخواهد بود در نتیجه گذر از بُعدِ جسمی را تجربه کردند و با روحی پر از ایمان این آثار را خلق کردند که هنوز میلیارد ها انسان این آثار را نشنیده یا ساده از آن رد شده !