به هیچ چیز نمی اندیشم ، فقط می خواهم کودک باشم ، دورانی که هیچ احساس مسئولیتی نسبت به سرنوشت در انسان شکل نمی گیرد همچنین جسم و روح انسان در دوران کودکی با واژه ی رنج بیگانه است چون خودش آن را فراهم نکرده بلکه اگر رنجی می کشد از ظلم دیگران بر او حاصل می شود .
یکی از زیباترین آثار موسیقی کلاسیک صحنه های کودکی روبرت شومان آهنگساز دوره رمانتیک می باشد با ۱۳ عنوان و حالت های مختلف کودکی ، در این بخش رویابافی را می شنوید .
به عقیده ی من رویای کودکی می تواند انسانی اندیشمند و سالخورده را وادار به گِریستن کند ، اگر انسان می دانست زیستن او با چه رنجی روبروست قطعاً فرصتی به بزرگ شدن خود نمی داد ، شما عزیزان اگر در میانسالی دوران کودکی خود و آن شادمانی را یاد می کنید قابل تحمل است شاید قابل تقدیر ، اما اگر در جوانی رنج بسیار را متحمل می شوید و یادی از کودکی خود می کنید باید نوشت : حتی نا امیدی کمکی نخواهد کرد آن گذشته های تلخ و کوتاه کودکی یا شادی بی کران و بی مسئولیت بودن به هستی نمی تواند با هیچ اتفاقی جبران شود.
نمی دانم دوران کودکی انسان ها تا چه میزان متفاوت است برای بسیاری کابوس های هولناک به یادگار می گذارد ، برای برخی هم روزهای نشاط آور را یادآور می شود اما باید نتیجه گرفت دوران کودکی با تمام روزهای تلخ و شیرینش لحظاتی را در خود دارد که انسان تماماً احساس بی گناهی می کند ، دچار ترسی نمی شود که گناه را حاصل کند اگر یادتان باشد در چندین پست قبل نوشتم بی گناهی به تنهایی ترسی بی پایان برای گناه کردن است ، واژه ی ترسی بی پایان و محاکمه شدن در کودکی کاملاً بیگانه و ظالمانه خواهد بود در نتیجه انسان با فاصله گرفتن از دوران کودکی اش خود را از آن پاکی و بی گناهی دور می یابد .
مهم ترین اتفاقی که این موسیقی برای شما حاصل خواهد کرد در دوران جوانی ، میانسالی و…. روح خود را مجدداً پاک خواهید یافت و این تحول تدریجی روح و جسم می تواند نگاهی محبت آمیز به جهان را فراهم کند مانند عاشق بودن کودکی به هم بازی خود .