سکوت محض ، آرامش مطلق در جستجوی خودشناسی ، چه اتفاقی می تواند ، ما را از سرگیجه ی طولانیِ نبود درک سکوت رها سازد ؟
بیشتر اوقات کلافه ام از پر حرفی هایی که به هیچ منطقی پناه نمی برند ، آنجاست که موسیقی کورلی مرا در آغوش خود می فشارد تا این کلافگی باعث شود بیشتر از قبل به زیبایی سکوت پی ببرم.
این سکوت باید تقسیم بشه بین عاشقان گمنام دنیای هنر که هیچ کس از وجودشان خبر نداره جز درونِ بی قرار خودشان.
هیچکس به فکر درون انسان های دیگر نیست چون نیازمند کمکی است تا این مسافران سوی رستگاری بتوانند تماماً مهربان باشند اما متاسفانه در جهانی زیست می کنیم که دنبال پُلی هستند برای سو استفاده از عواطف خالص انسان.
این معجزه ی موسیقی است که این پل را ارتباطی بین خودش با انسان قرار می دهد نه ارتباطی برای سودجویان روح پاک آدمی.
زمانی که می خواهیم موسیقی کلاسیک بشنویم به این نکته کمتر توجه می کنیم : موسیقی دلیلی اصلی لذت ما نیست بلکه لذتی پایدار پس از کسبِ آگاهیست !
موسیقی می تواند در لحظه ای که انتظار نداریم به ما آگاهی ببخشد ، دلیلی ندارد که موسیقی کورلی بعد از گذشت بیش از ۳۰۰ سال به موضوعی خاص بپردازد .
ساراباند کورلی یکی از شاهکار های کمتر شناخته شده ی اوست که توسط رهبران دلسوز هنر مانندِ اورماندی ضبط شد به زیبایی تمام ، حال امروز کدام اجرا از این اثر را مشاهده می کنیم ؟
فیلم پرسونای برگمان تماماً نقاب های متفاوتی است از بودن و نبودن سکوت در لحظات مختلف زیستن .
ساعت های طولانی این شاهکار از برگمان را تماشا می کنم همراه با موسیقی کورلی و دیگر آثار کلاسیک ، آه خدا جان کاش سیراب شدنی هم از این حسرت تماشای سکوت وجود داشت تا بتوان از موضوعاتی صحبت کرد که تماماً درونی نبود ، در هر صورت هنر به تنهایی مخاطبانش را مورد هدف قرار خواهد داد و کمتر کسی خواهد بود که پس از تماشای این پست توجهی به این موسیقی و پرسونای برگمان نداشته باشد .