نان خود را به گرسنگان بده اثری از باخ همراه با صحبت های امیل چوران فیلسوف اهل رومانی

نعمت های زندگی برای ما ساخته نشده بلکه در علیه ماست ، ایستادگی انسان می تواند فرصتی فراهم سازد که از هجوم بد بینی به سوی روشنایی باورِ نعمت ها برسیم .

مشاهده کنید که چگونه امیل چوران ، فیلسوف اهل رومانی از ماندگاری باخ می گوید .

قبل از نقدی کوتاه از صحبت های امیل چوران باید خدمت شما عزیزان درباره ی اثر باخ نکاتی را بنویسم :

297 سال از زمان نوشتن این اثر می گذرد با عنوان جاودانه ی (نان خود را به گرسنگان بده ) طبیعتاً هدف اصلی این اثر سپاس گذاری از نعمت های خداوند و تقسیم کردن آن ها بین انسان های نیازمند است اما شخصاً این موضوع را هیچ وقت مشاهده نمی کنم ، در زمانه ای که اگر هر انسانی تماماً به فکر خودش باشد نمی تواند آنطور که انتظار دارد منافع اولیه اش را تامین کند .

توجه کنید دوستان منافع مادی منظور بنده نیست ، بلکه منافعی است که ساختار روح انسان را وسعت می بخشد .
در نتیجه این اثر از باخ پاسخی پنهان دارد که در بخش دوم آن با نامِ : کسانی را که در بدبختی هستند به خانه ی خود بیاور!اینجاست که موسیقی شکلی دیگر از احساس بخشندگی را به خود می گیرد ، باخ در قسمتی که این متن خوانده می شود با فرمی متفاوت سعی در ایجاد احساسی می کند که مخاطبان متوجه شوند : همیشه منافع در اختیار ما نیست ، روزی خواهد رسید که حسرت نداشته هایمان آزارمان می دهد .

بیش از 8 دقیقه طول می کشد تا این اثر را یک بار تمام بشنوید و متن آن همچنان تکرار می شود مانند دیگر آثار کرال باخ ، موضوعی که بیش از هر چیزی اهمیت دارد آگاهانه بخشیدن است که می تواند انسان را راضی نگه دارد.

اما صحبت های امیل چوران :
این جمله از امیل چوران که علاقه ام به داستایفسکی کاهش پیدا کرده اما باخ را همچنان می ستایم ، خودم شخصاً موافق این موضوع نیستم !

چرا که باور دارم جهان ادبیات کامل کننده ی بسیاری از هنر های دیگر و منبع الهامات بزرگانی همچون باخ ، مالر ، موتسارت و سایر آهنگسازان است .

همانطور که در پست قبلی به اثری از مالر اشاره شد ، او بسیار شیفته ی نیچه بود و سمفونی سوم خود را از دجال نیچه الهام گرفت ، مثال های بسیاری هست همانندِ اپرای فلوت سحرآمیر موتسارت که از داستان های زرتشت الهام می گرفت .

با بررسی های طولانی به این نتیجه از صحبت های امیل چوران رسیدم که موسیقی در زمانی کوتاه تر می تواند برابر با ساعت ها مطالعه ی کتابی در دنیای ادبیات باشد هر چند تجربه ی شخصی خودم متفاوت از این موضوع می باشد .

طبیعتاً مقایسه ی جهان ادبیات و موسیقی اصلاً درست نیست هر دو یک دیگر را می توانند کامل کنند و به زیبایی یا پختگی آن بیافزایند.