هیچ کس غم دیگری را احساس نمی کند، هیچ کس شادی دیگری را درک نمی کند. مردم تصور می کنند می توانند به یکدیگر برسند ، در واقع آنها فقط از کنار هم می گذرند (فرانتس شوبرت)
روبینشتاین از همسر خود درخواست می کند زمانی که از دنیا رفت این اثر از شوبرت را برایش اجرا کند.
یکی از مهم ترین نوازندگان آثارِ شوپن طبیعتاً روبینشتاین است ، احساس خالصانه ی او به موسیقی را نمی توانیم در نظر نگیریم ، توجه او به شوبرت گاهی اوقات بیش از شوپن و موتسارت است .
دیدگاه او بی ارتباط با اندیشه ی شوبرت نیست.
زمانی که شوبرت در آخرین سال های زندگی خود بود این اثر را نوشت تا مرگ برایش سفری دلپذیر باشد ، حال این مرگ می تواند تحمل رنجی زمینی باشد یا هر آنچه که روح انسان را آزار می دهد .
در کل رسیدن به آرامش با این اثر موضوعی خاص نیست ، بسیاری از آثار همانندِ این اثر شاید وجود داشته باشد اما زمانی که این اثر را بیشتر از یک ساعت به طور مداوم می شنویم ، زیبایی محسور کننده ی آن برایمان آشکار می شود بدین صورت شوبرت جوانی که 30 سال بیشتر ندارد می تواند اینچنین روبینشتاین را تحت تاثیر خود قرار دهد ، روبینشتاینی که بسیار جدی همیشه در صحنه یا اجرا قرار می گرفت .
این اثر از شوبرت به ما یادآوری می کند که در دنیای موسیقی و هنر ، آفرینش آثار به تجربه یا سن انسان ها ارتباط ندارد ، این شرایطِ رنجش زیستن است که شوبرت را در جوانی با بیماری عجیب دچار می کند و مرگ او را در جوانی آشکار می سازد تا شوبرت تماماً خود را برای خلق این اثر آماده کند و این موضوع است که غیر قابل آموزش توسط اساتید یا هنر دوستان می باشد .
نظرتان را درباره ی این اثر برایمان بنویسید .