استرلینگ دوستِ نزدیک شوپن می گفت : او مانند مردان دیگر نبود !
شوپن همیشه انتظارِ مهر و محبت دیگران را می کشید.
انتظار داشت کسی او را برای موسیقی اش نخواهد بلکه همگی بدانند چیزی فراتر از موسیقی اش وجود دارد و آن شخصیت به شدت مردانه شوپن هست .
کلود دبوسی می گفت : موسیقی شوپن به دلیل ماهیت نبوغش از هر طبقه بندی فرار می کند.
کاملاً درسته نمی توان به موسیقی شوپن یک سبک یا حالتی از فرم را نسبت داد.
شوپن شخصیتی مضطرب داشت ، پر بود از استرس و در عین حال شخصیتی مودبانه داشت .
به شدت مورد رضایت اشرافیان بود بخصوص موسیقی رقصی که برای اشراف زادگان می نوشت و رقص های دو نفره پس از شام را شوپن تامین می کرد .
اما شوپن برایش چیزی مهم تر از رقص اشراف زادگان وجود داشت .
آن موضوع ترس از مرگ بود ، شوپن بدون اینکه از لحاظ جسمی بمیرد بارها مرده بوده ، از شدت ترس ، چهره ای زرد رنگ و رنگ پریده ، بیهوشی های مداوم و ترس از خواب همیشه با او همراه بود .
فرانتس لیست درباره شوپن می گفت : شخصیت شوپن از هزاران سایه تشکیل شده که در عبور از یکدیگر چنان مبدل می شوند که قابل تشخیص نیستند.
یکی از دلایلی که خانم ها راحت با شخصیت شوپن ارتباط نمی گرفتند پیچیدگی شخصیت او بود .
خیلی کم حرف بود و آنطوری که خودش دوست داشت اثر می نواخت و می نوشت .
متکی به دربار یا اشراف زادگان نبود از لحاظ شخصیتی بسیار فردی کامل و رنج دیده بود .
پرنسس بلژیوجوسو درباره شوپن گفت : شوپن یکی از بزرگترین پیانیست های دنیاست اما قطعاً تنهاترین آن ها هست و خواهد بود ❤️🩹
شوپن بسیار مرد تنها و پخته ای بود ، هیچ وقت سعی نکرد در نوشتن آثارش کوتاهی کنه همیشه به خودش سختی می داد تا ما لذت بخش تر و اصولی تر بشنویم .
این اثر توسط ریختر نواخته شده که بسیار زیبا و خشمگین هست .
خشمی که هیچکس از آن اطلاعی ندارد جز قلبِ زخم خورده شوپن ❤️🩹