آیا ما انسان ها اندوه را انتخاب می کنیم یا سرآغازمان استوار بر اندوه و پوچیست ؟
به این باور رسیده ام بسیاری از هنرمندان پس از مرگشان متولد می شوند مانند موتسارت.

همانطور که در این پست مشاهده می کنید ، فاصله ای کوتاه بین شادی و اندوه وجود دارد.

هر چه قدر سعی می کنید شادی را سرمشق زیستن خود کنید ، سعادت ابدی در جهان دیگریست که به آن : جهان رنج می گویند .

موتسارت آهنگساز این اثر ۳۵ سال بیشتر عمر نکرد ، قطعاً به راحتی می توان تصور کرد اگر او ده سال دیگر زنده می ماند چندین اپرا و صد ها اثر دیگر می نوشت ، نکته ای در میان است که بسیار برای من دارای اهمیت است و آن ارتباط میان سعادت جهان هنر با جهان رنج است .

موتسارت زمان نوشتن اپراهای خود و بسیاری از آثارش به این نکته توجه می کرد که تمام مردم بتوانند آن را درک کنند ، افسانه یا غیر قابل درک برای عموم مردم نباشد ، باعث تعجب است که چرا موتسارت در اوج جوانی بیمار شد ، فقیر شد ، مهر همسرش به او کاسته شد ، پدرش او را در آخرین روز های زندگی محکوم کرد ، از دربار به نوعی اخراج شد ، سفارش هایش از اندیشمندان یا شاهزادگان به خوش گذران های غیر قابل تحمل تبدیل گشت که موتسارت و آثارش را آنچنان درک نمی کردند ، این میزان تغییر در مدتی کوتاه باعث شد موتسارت به مقام رنج برسد و رکوئیم را بنویسد .

هیچ یک از آثار موتسارت قابل مقایسه با رکوئیم نیست چون تنها همین رکوئیم از فرمِ مرثیه باقی مانده است ، حتی مَس ها و آثار مذهبی دیگر شخصی نبوده و ارتباطی آنچنان مستقیم با لحظات رنج آور زندگی موتسارت نداشته است.

بسیاری از عزیزان سالییری دوست نزدیک موتسارت را دلیلی بر این اتفاقات می دانند ، شاید باورش سخت باشد اما سالییری وسیله ای بود برای رسیدن موتسارت به مقام رنج و سفر او به جهان سعادت که همان جهان رنج می باشد .

به عزیزانی که سالییری را محکوم می کنند معترض نیستم چون مشخص نیست هنوز سالییری باعث مرگ موتسارت شده یا نه ، اما از سالییری نهایت تشکر را دارم بابت نوشتن اپرایی که مربوط به ایران و ملکه ایران زمین است . ( در فرصتی مناسب این اپرا را برایتان معرفی خواهیم کرد ، شاهکار به تمام معناست آن اپرا )

در کل سروران من هیچ هنری در این جهان بدون رنج ماندگار نشده ، از جهان ادبیات تا سینما ، موسیقی ، هنرهای تجسمی و…. باید الهام گرفت که مقام رنج به همه کس داده نخواهد شد ، زمانی که ابله داستایفسکی را می خواندم بارها بر این متن خیره شدم ، آن را تجسم کردم و حتی تصور در جهان فعلی ، در آخر به چی رسیدم ؟ به شادی رسیدن به مقام رنج.

گفتن این مطالب شاید باعث دلخوشی یا شادی شما عزیزان نشود ، دقیقاً مشکل در همین‌ است ، مسیر رسیدن به شادی هیچ ارتباطی با خوشی های روزمرگی ندارد ، درست همینجا بود که به یقین رسیدم آقایان دو دو تا چهارتا دیگر زندگی نیست بلکه آغاز مرگ است . (یادداشت های زیر زمینی داستایفسکی)

آغاز مرگی که موتسارت ، کاراواجو ، داستایفسکی ، کافکا و…. آن را فهمیدند ، امیدوارم آن لحظه ی رهایی و عدم ستایش بی علت جهان پس از مطالعه کپشن و تماشای این پست در شما آشکار شود .

پس از تهیه اشتراک دسترسی به بخش دانلود و پخش آنلاین تمامی آثار و ویدیو ها خواهید داشت

خرید اشتراک ویژه ورود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *